در سال ۱۳۰۷ خورشیدی، محل کار عالیه جهانگیر همسر نیما به آملانتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشترفتند. عالیه در اینجا مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش میکرد که چرا درآمدی ندارد.[۱۸]او مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا واقع در مرز شوروی سابق به امر تدریس مشغول بود.
نيما اگرچه پدر شعر نوست و كاري كرده كارستان در آفرينش فصلي نو و زباني تازه و قالبي بديع براي شعرا ولي اشعارش متاسفانه كمتر مورد توجه و در دهان مردم است.
نيما يوشيج شاعر ناماور مازندراني از اهالي يوش آمل ( كه طبق تقسيمات جديد كشوري توابع نور شده است)
در روستاي ييلاقي يوش چشم به جهان گشود و از كودكي به زبان فرانسه مسلط بوده ولي هيچگاه حتي تحصيل در مدرسه سن لويي آمريكاييها در تهران نيز نتوانستند روحيه روستايي او را تغيير دهند و همواره اصطلاحات بكر و بديع زبان مازني در جاي جاي اشعارش ديده مي شود.
به مناسبت سالروز تولد نيما اشعاري زيبا از او انتخاب كرده و در اين جا مي گذارم با پاره اي توضيحات در باره اصطلاحات مازني.
برف
زردها بیخود قرمز نشدهند
قرمزی رنگ نينداخته است
بیخودی بر ديوار .
صبح پيدا شده از آن طرف ِ کوه ِ ازاکو [1]، امّا
وازنا [2]پيدا نيست
گرتهی ِ روشنی ِ مردهی ِ برفی همه کارش آشوب
بر سر ِ شيشهی ِ هر پنجره بگرفته قرار .
وازنا پيدا نيست
من دلم سخت گرفتهست ازين
ميهمانخانهی ِ مهمانکش ِ روزش تاريک
که به جان ِ هم نشناخته انداخته است :
چند تن خوابآلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشيار .
پابرگها :
[1]ازاکو
: آزادکوه . نام ِ کوهی است در مازندران . ( مجموعهی ِ طاهباز ؛
واژهنامهی ِ طبری ، ص 605 . ) . در دو مأخذ ِ ديگر نيز توضيحی بيش از
همين مختصر نيامده .
در مجموعهی اشعار ( جنّتی ) ، « ازاگو » آمده ، و
در دو مأخذ ِ ديگر به کاف : ازاکو ؛ و گويا همين درست باشد ، يا درستتر . «
کو » بايد کوتاهشدهی ِ « کوه » باشد .
[2]نام دهکدهای است در مازندران ( جنّتی ، ص 248 ) .
نام
ِ کوهی است در يوش ؛ رو در روی ِ خانهی ِ نيما . گويند هرگاه ابر آن را
بپوشاند ، در قشلاق بارندگی است . ( ماخاولا ، ص 78 ) ( مجموعهی ِ طاهباز
، ص 608 )
و اما توضيحات بنده:
اين شعر را فرهاد بزرگ خواننده مشهور پاپ - كه خدا رحمتش كند - خوانده اما من تا همين اواخر فكر مي كردم كه اين يه شعر ترجمه اي باشه و وقتي فهميدم كه اين شعر نيماست بسيار خوشحال شدم.
و اما در مورد معني ازاكو ، كو همان كوه است در مازندراني و كوهها را به تخفيف كو مي نامند.مثل دماون كو به معني كوه دماوند.
و اما شعر دوم
« ری را »
« ری را » ... صدا میآيد امشب
از پشت ِ « کاچ »[1]که بند آب [2]
برق ِ سياهتابش ، تصويری از خراب
در چشم میکشاند .
گويا کسیست که میخواند ...
امّا صدای ِ آدمی اين نيست .
با نظم ِ هوشربايی من
آوازهای ِ آدميان را شنيدهام
در گردش ِ شبانی سنگين ؛
ز اندوههای ِ من ،
سنگينتر .
و آوازهای ِ آدميان را يکسر
من دارم از بر .
يکشب درون ِ قايق دلتنگ ،
خواندند آنچنان ؛
که من هنوز هيبت ِ دريا را ،
در خواب میبينم .
« ری را » . « ری را » ...
دارد هوا که بخواند ، [3]
در اين شب ِ سيا .
او نيست با خودش ،
او رفته با صدايش امّا ؛
خواندن نمیتواند .
[1]کاچ : قطعهی ِ کوچک ِ جنگل در ميان ِ مزارع [ يادداشت ِ ابوالقاسم جنّتی . مجموعهی ِ اشعار ، ص 336 ]
[2]به دو صورت میتوان خواند : بندآب / بند ِ آب . چون نمیتوانم مطمئن
باشم که نيما به چه صورت میخوانده ، نشانهی ِ اضافه نياوردم . به
ديکلمهی ِ شاملو هم متأسّفانه دسترسی ندارم ( قرار بوده دوستی سیدی ِ آن
را برايم بياورد ، که هنوز نياورده . به حافظه هم اعتمادی نيست ؛ اگرچه ) ،
فکر میکنم شاملو « بند ِ آب » خوانده .
[3]در کتاب ِ « از نيما تا بعد » ( مجموعهای از اشعار ِ نيمايی ، به انتخاب ِ فروغ ، ص 34 ) : دارد هوای ِ آن که بخواند .
واما توضيحات بنده:
در مورد اولي و دومين كلمه متاسفانه حتي شاملوي بزرگ هم در ديكلمه اش به اشتباه اين دو كلمه را كاج و بند ِ آب خوانده كه صحيح نيست و تنها ما مازني ها بهتر از همه معني اين دو كلمه را مي دانيم.
و اما كاچ و نه كاج به معني جنگل و بيشه زارها و تپه هايي است كه در ميان مزارع كشاورزي از كل جنگلهاي عظيم مازندران باقي مانده و معمولا به عنوان استراحتگاه، محل دپوي علوفه و گاها گذران تعطيلات و سيزده بدر از آن استفاده مي شود.گاها اين كاچ ها با توجه به نوع درخت خاصي كه در آن فراوانتر بوده نامگذاري شده اند مثل هلي كاچ و تنگوشتنه كاچ به معناي كاچي كه در آن گوجه سبز و تمشك به وفور يافت مي شود.
و اما بنداب و نه بند ِ آب به معني آب بندان و نوعي درياچه مصنوعي كوچكيست كه آب براي كشاورزي در آن ذخيره ميگردد و به دليل فراواني آب عمدتا تبديل به زيستگاهي براي ماهيان و پرندگان مهاجر مي شده است.
توضيحا در تاريخ بيست آبان نودويك پسر گرامي نيما يوشيج- شراگيم يوشيج - در تماس تلفني از واشنگتن به برنامه هزار و يك شب كانال چهار همين موارد را گوشزد شدند و همچنين درباره شعري كه در زير مي آيد نيز گفتند: كه اين شعر به هيچ وجه عاشقانه نيست و درباره برادر نيما - بن لاد - كه جزء 53 نفري بود كه از ايران به روسيه گريختند بوده ، سروده شده است.
داروگ
خشک آمد کشتگاه ِ من
در جوار ِ کشت ِ همسايه .
گرچه میگويند : « میگريند روی ِ ساحل ِ نزديک
سوکواران در ميان ِ سوکواران . »
قاصد ِ روزان ِ ابری ، داروگ ! [1]کی میرسد باران ؟
بر بساطی که بساطی نيست ،
در درون ِ کومهی ِ تاريک ِ من که ذرّهای با آن نشاطی نيست
و جدار ِ دندههای ِ نی به ديوار ِ اتاقم دارد از خشکيش میترکد
- چون دل ِ ياران که در هجران ِ ياران –
قاصد ِ روزان ِ ابری ، داروگ ! کی میرسد باران ؟
&
مجموعهی ِ اشعار ِ نيما يوشيج . ابوالقاسم جنّتی عطائی . ص 327 .
مجموعهی ِ کامل ِ اشعار ِ نيما يوشيج . سيروس طاهباز ، ص 504 .
شعر
در هيچيک از دو مجموعه ، تاريخ ندارد ؛ امّا در مجموعهی ِ طاهباز – که
اشعار به ترتيب ِ تاريخ ِ سرايش آمده – در ميان ِ اشعار ِ سال ِ 1331 قرار
گرفته است .
دو اختلاف ِ نگارشی : در مجموعهی ِ طاهباز ، « سوگواران » و
« اطاقم» آمده ، که به خودی ِ خود چندان اهميّتی ندارد ، امّا اگر وجه ِ
دقيق ِ نگارش ِ نيما را میدانستيم ، بهتر بود !
?
[1]قورباغهی ِ درختی . گويند چون داروگ بخواند نشان ِ روز ِ بارانی است . (
يادداشت ِ ابوالقاسم جنّتی ؛ مجموعهی ِ اشعار ، ص 327 . )
توضيحات اضافه بنده:
داروگ يا وگ دار نوعي قورباغه كوچك سبز به اندازه بند انگشت است كه معمولا در روزهاي باراني و قبل از آن پيدا مي شود و از درختان بالا مي رود.
ترا من چشم در راهم
ترا من چشم در راهم شباهنگامکه می گیرند در شاخ "تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
و اما مهمترين اشعار نيما افسانه ، ققنوس ، غراب
شعر بلند افسانه و چند شعر ديگر در ردامه مطلب مي آيد.